امروز صب ننه بعد از یه تاخیر درستو حسابی اومد
خیلی دل نگرون شده بودم اما خدا را شکر ننه صحیح و سلومت به خونه برگشت
رفتم چنتا شاخه گل خریدم دوتا داوودی دوتا رز یه مریم
بعد رفتم پایانه مسافر بری !
...
ننه اومد منم با موبایل فیلم می گرفتمو گریه می کردم دورو بریا تعجب کرده بودن که چه خبره؟
ننه جون لا غر شده بود خسته بود هشت روز تموم با پا درد تو اتوبوس بشینی کم کاری نیست ننه زیارتت قبول
خیلی کار دارم و مثل همیشه حرف نگفته تو دلمه
فقط از جنگ از بچه های بیگناه ازبمباران شیمیای ایران تو سط عراقی ها از بمیاران عراق توسط ایرانی ها!
مامان هنوزم باهام صافو ساده نیست، راضی نیست من کار کنم
میگه تو شانت نیست
اما من دوست دارم فکر می کنم اگه برم سر کار یه خورده اوضام بهتر می شه
خیلی کار دارم
خیلی
این دیونه هم که کانکت نمی شه خاگمو بذارمو برم
فایده نداره
|