امروز روز بحران بود بحرانی که من واسه خونواده رقم زدم
البته یه نفر باید این سکوتو می شکست و اون یه نفر من بودم
حالا ما موندیمو خودمونو قول و قرارامون
خ.و.د.ک.ش.ی.
یعنی ؟
عصبانیت؟
نا امیدی؟
انتها ؟ تاریکی ؟ تنهایی ؟
ته خط ؟
یه خط جدید ؟
باید خودکشی کنم
از این دنیا برم باید فلک را سقف بشکافم و طرحی نو دراندازم
می تونم میدونم
تو این دنیا خیلی ها رو دارم و هیچ کیو ندارم پس موندن فعلا با این شرایط و با این نتایج بی فایدس
خداحافظ
|
فقط ننویس
مثلا که چی؟
امروز وسوسه شدم،
وسوسه شدم تنهاییمو با خدا قسمت کنم وسوسه شدم با خدا دوست شم
جانم بگیرو صحبت جانانه ام ببخش
امروز وسوسه شدم زندگی کنم؟حتی در معنای چشم هم چشمی ،
امروز وسوسه شدم میل داشته باشم میل جن 30
امروز وسوسه شدهم منم عزیز شم
آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وسوسه های امروز برام قابل شمارش بود ؟یا نبود؟
خدایا اینا فقط یه وسوسه بود همین.
اما گاهی همین وسوسه ها کار دست آدم می ده،
خدایا ننه ننه ننه می شناسیش؟ننه بهرام بوی پیراهن یوسف
یه کاری کرد دلم لرزید قلبم آه
کار هم هوتوتو شد.
صب که از خواب بلند می شم ،
فکر همه چی می کردم غیر اینکه به خودم مغرور شم آخه منوغرور ؟
اما انگار امروز فهمیدم به آنچه ندارم می غرورم !
یادش بخیر
نه؟
|
عجب کله ای داریم ما به گمانمان جنسش از آن خارجی هاست
یادمان می آید در دوران شیرین نوجوانی یکی از تفریحات سالم ما با قابلمه تو سر خود کوفتن بود به صورت چند بار مداوم البته در آن حال چون از خود بی خود شده و یادمان می رفت بعدی هم هست چنان با قابلمه می کوفتیم توی سر خودمان که قابلمه قلپ می شد (تغییر شکل به صورت نیم دایره در جهت مخالف با کله مبارک)
و از کارایی آن چند درصدی کاسته
در این بین همچنان سرمان سالم ماند البته از حیث ظاهر ورنه بر همگان واضح و عیان است که :
نگار اگر به سر، عقل می داشت
اورا با قابلمه چه کار می داشت
(از بابت قافیه و وزن بگذارید پای ضربه ای که به سرمان خورده)
امشب نیز از فرط گرسنگی و بیکاری پس از یک دعوای شیرین چنان با دسته فلزی صندلی به کله خود می کفتیم که سرمان آب لمبو شد به گمانمان محتویات سرمان به صورت مایع سفید در آمده واز چشم و دماغ این جانب سرازیر
ولی خودمانیم عجب کله ای داریم شده مثل یکی از تل های معروف شهرمان البته هنوز مورد بررسی نهایی قرار نگرفته است
ما را بایک عروسک خرس خریدند پسر شیطونیست اسمش را گذاشته ایم تدی
تا یاد مان نرفته عجب دنیای است کسی جای نمی خوابه که زیر پاش آب رد شه طرفی که برایمان کار پیدا کرده بود برایمان نقشه کشیده که ازمون استفاده کنه سوء تفاهم نشه استفاده نه سوء استفاده هـــــــــــــــــــــــــــــــــــی
د نــــــــــــــــــــــــــــــــیــا
این درد سر حکمتی داشت گرسنگی را از یادمان برد
ظهر نوشت: دوستانی که در پست قبل نظر داده بودند اگر دوباره به این وبلاگ اومدند ازشون معذرت می خوام به وبلاگ چهارتاتون اومدم مطالبتونو خوندم اما خوب ما به این تنهایی عادت کرده ایم
دوست عزیزی که در دو پست قبل پیام خصوصی داده بودند اگه به اینجا اومدی جوابتو همون جا خودم در قسمت نظرات دادم
|